الههالهه، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره
زندگی من و باباییزندگی من و بابایی، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

الهه ی ناز من

کتابفروشی بهمن کرج 28 خرداد

تعطیلات عید فطر رو همراه بابایی به کرج اومدیم و خونه ی مامان گلاله موندیم امروز با دایی رضا و مامان گلاله و بابایی رفتیم کتاب فروشی بهمن که دایی رضا برای کنکور سال بعد کتاب بخره. منم از اونجایی که واقعا دوست دارم شما با کتاب دوست باشی تصمیم گرفتم برات چند تا کتاب خوب بخرم. البته هیچ کدوم الان مناسب نیستن برات ولی ما خریدیم که برات نگه داریم.   اونجا میز و صندلی های کوچولو گذاشته بودن با مداد رنگی و کاغذ برای اینکه بچه ها نقاشی بکشن. توی فاصله ای که ما داشتیم دنبال کتاب میگشتیم، مامان گلاله شما رو گذاشته بود روی صندلی. توام که الهی قربونت بشم انقدر خوشگل و مؤدب نشسته بودی که انگار رفتی مدرسه. اینم عکسای تو و کتابا...
28 خرداد 1397

واکسن 6 ماهی

روز 20 خرداد رفتیم مرکز بهداشت و شما واکسن 6 ماهگیتو زدی عزیز دلم     وقتی برگشتیم خونه به خاطر تاثیر استامینوفن خوابیدی پیش خودم گفتم خدارو شکر که خیلی اذیت نشدی اما همین که غروب شد ، قبل از اینکه بابااینا افطار کنن تبت شروع شد.  اون شب تا صبح نه شما تونستی بخوابی نه من. اما همش فدای یه تار موت عزیز دلم     اینم یه عکس تب دار که بابایی ازت گرفته .     الهی قربونت بشم که با وجود تب بازم خوش اخلاق بودی و می خندیدی. ...
22 خرداد 1397

شله زرد نذری 15م ماه رمضان

سلام عزیز دلم روز 15 ماه رمضون که 10م خرداد میشد من و بابایی تصمیم گرفتیم که یه نذری بدیم برای سلامتی تو و شادی روح باباحاجی(بابای بابا)   تصمیم گرفتیم شله زرد درست کنیم با اینکه دست تنها بودم و غیر از خودم کس دیگه ای نبود که بتونه ازش بخوره(چون بابا و آیه روزه بودن) و کلی استرس داشتم که یعنی طعمش چطور شده ، اما خدارو شکر خوب و خوشمزه شده بود یه شابلون با ته ظرف یکبار مصرف درست کردم و با همون همه ی شله زرد ها رو تزیین کردم. قربونت برم که اون روز واقعا مراعات حال منو کردی و دختر آرومی بودی و تونستم به همه ی کارام برسم. اینم عکس چند تا از کاسه های شله زرد.     ایشالا که خدا قبول بکنه. ...
20 خرداد 1397

دخترانه

دختر، زودتر راه می رود زودتر به تکلم می افتد زودتر به سن تکلیف می رسد اصلا انگار از همان اول، عجله دارد انگار هیچ وقت برای خودش وقت ندارد حتی بازی هایش، رنگ و بوی جان بخشیدن دارد چنان معصومانه عروسکش را در آغوش می فشارد؛ گویی سال هاست طعم شیرین مادری را چشیده است. دختر بودن یعنی همیشه عجله داشتن برای رساندن محبت به دستان دیگران دختر که باشی مهربانی ات دست خودت نیست خوب می شوی حتی با آنان که چندان با تو خوب نبوده اند دل رحم می شوی؛ حتی در مقابل آنهایی که چندان رحمی به تو نداشته اند دختر که باشی زود می رنجی، زود می بخشی، زود می گریی، زود می خندی تو مامورِ احساس، روی زمین هستی! بی تو و بازیگوشی هایت جهان می میرد دختر جان!  ...
6 خرداد 1397
1